من از تنهاييم بيد پريشاني شدم امشب
پريشان از غم يك راز پنهاني شدم امشب
قلموي خيالم را به رنگ عشق آغشتم
بيا ارژنگ دل واكن ببين ماني شدم امشب
نهال باورم گل كرد در خاك خيال تو
كجايي باغبان يك باغ گلداني شدم امشب
قنوت كاج ها با توسجود ياس ها بامن
چمن سجاده ي سبزاست روحاني شدم امشب
تو مشق خاطراتم را نديدي هم كلاس من
من از دلشوره چون طفل دبستاني شدم امشب
گل يخ خنده ي سرد زمستاني خواست خنديدم
نمي داند همچون او زمستاني شدم امشب
هنوز از كوچه ها بوي نگاه خيس مي آيد
نمي آيي؟بياديگر كه قرباني شدم امشب
سيده زهرا حسيني
مي گويم و از عقده برون مي آيم...برچسب : نویسنده : parande93a بازدید : 48